Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آنا»
2024-05-02@22:39:16 GMT

خاطره رهبر انقلاب از نخستین باری که امام جماعت مسجد شد

تاریخ انتشار: ۱۱ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۷۸۲۰۰

به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری آنا، رهبر معظم انقلاب در سال ۱۳۶۳ در گفتگو با شبکه دوم تلویزیون درباره خاطرات دوران مبارزات انقلاب اسلامی روایت جذابی از تجربه نخستین بار که به امام جماعت مسجد انتخاب شدند ارائه می‌کنند که بسیار خواندنی است.

** خبرنگار: جناب آقاى خامنه‌اى شما در طول مبارزات خودتان قطعاً خاطرات بسیارى را دارید، از آن روزهایى که در مشهد تشریف داشتید در مسجد ـ کرامت بودید، مسجد کرامت خود نقطه‌اى براى حرکت بود در مشهد و همچنین در طول تاریخ مبارزات و تظاهرات مردمى و همچنین در روز ۲۲ بهمن.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اولین سؤال و مطلبى که مى‌خواستم خدمت‌تان بگویم این است که اگر از آن روزها، روزهاى پر التهاب مشهد و یا تظاهرات خاطره‌اى به نظرتان مى‌رسد بفرمایید.


خیلى سؤال دشوارى است، براى من و این بدان علت است که من از سال ۱۳۴۳ رفتم مشهد، یعنى از قم برگشتم مشهد و در مشهد سکونت اختیار کردم تا سال ۱۳۵۷ که از مشهد خارج شدم. غیر از مدت‌هایى که حالا در بازداشت و یا تبعید و این‌ها مثلاً بودم، بقیه اوقات را در مشهد گذراندم و تمام این دوران لبالب از خاطره‌هاى دوران انقلاب است براى من، یعنى شاید کمتر زمانى از آن مدت ۱۳، ۱۴ ساله اقامت من در مشهد را مى‌شود در ذهنم جستجو کنم و پیدا کنم که در او یک نشانى و ردپایى از مسائل انقلاب نباشد.

البته مى‌دانید انقلاب در دوره‌هاى مختلف یک حرکت را در حقیقت تعقیب مى‌کرد و این حرکت در زندگى ما و وضع ما در این ۱۳، ۱۴ سال هم همین‌طور مشهود بود، یعنى من وقتى نگاه مى‌کنم مثلاً فرض کنید سال ۱۳۴۳ که رفتم مشهد براى سکونت را در نظر مى‌گیرم، یا قبل از آن، سال ۴۱ که شروع مبارزات بود و بعد ۴۲ که اوج اشتعال مبارزه بود در اول کار و زندان‌هایى که بازداشت‌هایى که مثلاً آن وقت‌ها مى‌شد و این‌ها و بعد که در رابطه با قم بود همه این‌ها یعنى در سال ۴۱ و ۴۲ من طلبه قم بودم، اگر مشهد مى‌آمدم در رابطه با قم کار داشتم و همچنین سال ۴۳.

در این دوران مبارزه و وضع خودم را در این مبارزه یک‌جور مى‌بینم بعد سال ۴۶، ۴۷، ۴۸ یک جور است، سال ۴۹ - ۵۰ یک‌جور است، از ۵۰ به بعد تا ۵۴ مثلاً، ۵۴ - ۵۵ یک‌جور است و ۵۵ و ۵۶ و ۵۷ هم باز یک‌جور است یعنى این‌ها یک تاریخى را تشکیل مى‌دهند یعنى یک سیرى را، یک مسیرى، یک روندى را به اصطلاح نشان مى‌دهند به انسان که یک جریانى است، به قول آن‌هایى که دلشان مى‌خواهد لغت فرنگى یک پروسه‌اى است که از اول تا آخر آدم نگاه مى‌کند، کاملاً مشخص است مراحلش چیه، از کجا شروع شده، چه جورى یک دوره به یک دوره تبدیل شده، آن روز ما نمى‌فهمیدیم حالا که داریم به پشت سرمان نگاه مى‌کنیم مى‌بینیم که داستان‌ها بوده هر کدامش هم یک خاطره‌اى دارد که خیلى مشکل است که انسان از بین این همه خاطره گوناگون و بعضى تلخ و بعضى شیرین در حین وقوع که البته الان همش شیرین است یعنى هر چه من نگاه مى‌کنم آن شدت‌ها و تلخی‌ها هم همه در کام من شیرین مى‌آید و اگر غیر از آن گذرانده بودم زندگى را، یقیناً براى من مایه تأسف بود و آن روز تلخ و شیرین و این‌ها همه جور آمیخته بود.

اشاره کردید به مسجد کرامت بد نیست که حالا از این قسمت بگویم، من قبلاً در یک مسجد دیگرى به نام مسجد ـ امام حسن(ع) نماز مى‌خواندم و امام جماعت مسجدى بودم به نام مسجد امام حسن مجتبى (ع) که در نزدیک منزل‌مان بود و در یک خیابان نسبتاً خلوتى، تا یک حدودى هم دور افتاده‌، خیلى هم دور افتاده نبود، اما خیلى هم محل رفت و آمد جمعیت نبود، آن‌جا نماز را شروع کردم و مسجدى که براى اول بار من را دعوت کردند براى امام جماعت، همین مسجد شد، به این شکل بود که یک اتاقکى بود از این اتاقى که الان شما توش نشستید کوچک‌تر و مستمعینش هم دو صف ۵، ۶ نفره، دو سه صف ۵، ۶ نفره از پیرمرد‌ها و آدم‌هاى متوسط آن حول و حوش مسجد بودند، یک باربر بود به نام «ملا» که نمى‌دانم حالا زنده است یا فوت شده. بله یک ملا بود، یک قهوه‌چى بود آن نزدیک، یک شاگرد مکانیک بود، غالباً هم در سنین مسن یا متوسط، یک حاجى خیرى بود که مسجد را او ساخته بود، همسایه مسجد بود، یک عده‌اى بودند در حدود مثلاً شاید ۲۰ نفر ۱۸ نفر، بعد من که رفتم آن‌جا به مردم شب اول که نماز خواندیم پا شدم، دو سه شب که گذشته بود پا شدم رو کردم به مردم گفتم که با این چند شبى که ما با هم دور هم جمع شدیم یک حقى شما بر گردن من پیدا کردید یک حقى من بر گردن شما پیدا کردم.

حق شما بر گردن من این است که من یک قدرى برایتان حرف بزنم و یک حدیثى چیزى برایتان بخوانم که شما گوش کنید. حق من هم بر گردن شما این است که شما آن حرف‌هاى من را گوش کنید و یاد بگیرید من حق خودم را عمل مى‌کنم شما‌ها هم حاضرید حق خودتان را ادا کنید؟ خیلى خوش‌شان آمد و گفتند آره.

در طول مدت خیلى کمى این مسجد کوچولو پر شد به طورى که جا کم شد و همان حاجى همسایه مسجد همت کرد و از عقب مسجد یک مقدار را اضافه کرد و مسجد شد بزرگ‌تر و در مدت شاید دو سه ماه آوازه این مسجد در مشهد به خصوص در میان جوان‌ها پیچید. به طورى که وقتى مسجد کرامت که مزین‌ترین و بهترین و بزرگترین مسجد محله در مشهد محسوب مى‌شد ساخته شد و آراسته شد و کامل شد، بانى آن مسجد و کسبه دور و بر آن مسجد فکر کردند که مناسب هست که بیایند و بنده را که توى این مسجد پیش نماز بودم ببرند آن‌جا و در این صورت آن مسجد اجتماعى خواهد شد، همین‌جور هم شد، من را بردند آن مسجد و اجتماع خیلى زیادى شد که حالا شما مثل این‌که آن‌جا بودید و دیدید اجتماعات آن مسجد را و مبدأ واقعاً یک حرکت فکرى در بین قشرهاى متوسط شد.

قبل از او با دانشجو‌ها و این‌ها ما ارتباطات زیادى داشتیم، من کلاس داشتم کلاس‌هاى متعددى داشتم براى جوان‌ها و دانشجو‌ها و طلبه‌ها و این‌ها لکن قشرهاى متوسط شهر و مردم کوچه و بازار که از مسائل انقلاب به خصوص مسائل بنیانى انقلاب چندان اطلاعى نداشتند و از سال ۴۲ که مسائل همه‌گیر بود چند سالى گذشته بود و مسائل فراموش شده بود، از مسجد کرامت مجدداً این فضاى انقلاب را حس کردند و یک تحولى در مشهد به وجود آوردند و البته مسجد کرامت خاطرات زیادى دارد، از جمله آن خاطرات هم یکى این است که به من اطلاع دادند که از ساواک اعلام کردند که من دیگر حق ندارم بروم، بعد از مدتى که در آن مسجد (چند ماهى هم بیشتر نشد ) آن مسجد ما به‌طور مرتب مى‌رفتیم، البته بعد از آن من در طول سالیان دراز ارتباط داشتم با آن مسجد لکن رفت و آمد مرتب من که ظهر بروم، نماز شب بروم، هم ظهر صحبت مى‌کردم، هم شب صحبت مى‌کردم خیلى پر کار آن‌جا کار مى‌کردیم و شاید در هفته ۶ شب در آن مسجد صحبت مى‌کردم و ۷ روز یعنى ۷ روز صحبت مى‌کردم و ۶ شب، اینجورى بود، روز و شب در آن مسجد صحبت بودم بعد مردم هم زیاد مى‌آمدند.

به‌هرحال ساواک تعطیل کرد و برگشتیم ما به مسجد امام حسن (ع) منتها دیگر مسجد امام حسن(ع) این دفعه گنجایش آن جماعتى که با من بودند را نداشت، لذا بود که اهل محل و همان حاجى سابق الذکر که خدا ان‌شاءاللَّه حفظش کند خیرش بدهد مرد خیر و خوبى بود، او همت کرد و یک مسجدى بزرگ‌تر از مسجد کرامت در همان محله مسجد امام حسن(ع) بوجود آورد که الان آن مسجد هست مسجد نسبتاً بزرگ خوبى است.

انتهای پیام/

منبع: آنا

کلیدواژه: آیت الله خامنه ای امام خامنه ای امام جماعت مسجد خاطره خاطره نویسی مسجد امام حسن امام جماعت مسجد کرامت یک جور بر گردن آن مسجد نگاه مى آن روز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۷۸۲۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رونمایی از نخستین چاپ برگردان روزنامه ادب

سیزدهمین نشست از سلسله جلسات روایت مشهد به همت مرکز اسناد اداره کل روابط عمومی و امور بین الملل شهرداری مشهد و با همکاری سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری ایمنا از خراسان رضوی عصر _امروز سه‌شنبه یازدهم اردیبهشت _ سیزدهمین نشست از سلسله جلسات روایت مشهد به همت مرکز اسناد اداره کل روابط عمومی و امور بین الملل شهرداری مشهد و با همکاری سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی برگزار شد.

طی این نشست تاریخچه مطبوعات کشور بررسی شده و از نخستین نسخه چاپ برگردان روزنامه ادب رونمایی شد.

روزنامه ادب نخستین روزنامه شهری مشهد است که ادیب الممالک فراهانی به مدت سه سال آن را به چاپ می رساند.

در ابتدای این نشست جمشید کیان فر مورخ، روزنامه نگار و پژوهشگر برجسته کشور اظهارکرد: سابقه روزنامه‌نگاری در ایران طولانی است اما روش آن در گذشته متفاوت بوده است، یادداشت‌ها یا خاطرات شخصیت‌ها و دولتمردان در گذشته روزنامه نامیده می‌شده است.

وی افزود: نخستین روزنامه کشور کاغذ اخبار است و پس از آن وقایع الاتفاقیه به دستور امیرکبیر آغاز به کار می‌کند؛ از همین رو از ابتدا سنگ بنای روزنامه در کشور بد گذاشته شد و روزنامه به ابزاری برای دولتمردان تبدیل می‌شود.

در ادامه ابراهیم حافظی، رییس اداره مطبوعات سازمان کتابخانه های آستان قدس رضوی گفت: بیش از ۳۰ نشریه در خراسان چاپ می‌شده است که در این بین فقط روزنامه خورشید چاپ برگردان شده است.

وی افزود: در نهایت با توجه به اهمیت روزنامه ادب و به همت سازمان کتابخانه ها تصمیم بر حفظ و نگهداری شمارگان روزنامه ادب به عنوان نخستین روزنامه شهری مشهد گرفته شد و امیدواریم این روند در خصوص سایر روزنامه ها ادامه یابد.

کد خبر 749504

دیگر خبرها

  • نخستین رویداد جایزه « استاد مویدی» برگزار شد
  • نخستین دیدار خانواده شهید رنجنوش با پیکر مطهر بعد از ۳۸ سال
  • کارنامه و کتابشناسی شهیدمطهری؛ از مشهد و قم تا مبارزه با مارکسیسم
  • دیدار جمعی از معلمان و فرهنگیان با رهبر معظم انقلاب
  • دیدار ۳هزار معلم از سراسر ایران با رهبر انقلاب
  • کتیبه متفاوت با الهام از تخته‌ کلاس درس در حسینیه امام خمینی(ره) | عکس
  • فیلم/ حال و هوای حسینیه امام خمینی(ره) قبل از حضور رهبر انقلاب
  • رونمایی از نخستین چاپ برگردان روزنامه ادب
  • مراسم سوگواری امام صادق در باغ موزه دفاع مقدس برگزارمی شود
  • ماجرای کسی که شهر بشاگرد را از گمنامی درآورد | تقدیر رهبر انقلاب از حاج عبدالله والی | تصاویر